تاريخ : پنج شنبه 12 آذر 1394
| 11:10 | نويسنده : احسان گرگانی گروه بینالملل «نسیم»: چه نامهها و اسناد مختلفی از وهابیون و آل سعود، پیش از شکلگیری عربستان سعودی وجود دارد که تأیید میکند آنها ارتباط مستقیم با صهیونیسم و ریشههای آن در انگلیس داشته و دارند. اخیراً نیز روزنامه صهیونیستی «یدیعوت احارونوت» که از حامیان سیاسی کابینه فعلی این رژیم محسوب میشود از فرود یک هواپیمای مسافربری عربستان سعودی در فرودگاه «بن گوریون» واقع در خاک فلسطین اشغالی خبر داد.
به گفته این روزنامه صهیونیستی ،این هواپیمای از بروکسل به پرواز درآمده بود و فقط حامل خدمه پروازی بوده است. این روزنامه همچنین مدعی شده است که این حضر سئوالبرانگیز تنها به منظور تعمیر هواپیما توسط صنایع هوایی رژیم اشغالگر قدس در فرودگاه «بن گوربون» به زمین نشسته است.
روزنامه یدیعوت احارونوت همچنین اعلام کرده است کارکنان و مسئولان فرودگاه مورد اساره از فرود آمدن این هواپیمای عربستانی در تل آویو بسیار شگفت زده شدهاند چون عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی روابط دیپلماتیک با یکدیگر ندارند! از سوی دیگردر همین رابطه شبکه پرس تی وی گزارش داد که این هواپیمای سعودی حامل ولیعهد عربستان بوده است.انتشار پیشدستانه خبر حضور هواپیمای عربستانی و تکذیب ضمنی حضور مقامات سیاسی آل سعود در آن و کوشش برای تحتالشعاع قرار دادن هرگونه خبر احتمالی در این مورد، قاعدتاً نشان از روابط پیدا و پنهانی دارد که میتواند پشت پرده رابطه سعودیها با صهیونیستها را افشا کند.
همچنین در حال حاضر «عادلالجبیر» که به تازگی و با حکم پادشاه عربستان، مسئولیت سفارت آل سعود در آمریکا را کنار گذاشته و به مقام وزارت امور خارجه عربستان ارتقا یافته، در مقاطع مختلف مسئولیت ارتباط با گروههای یهودی و اسرائیلی را به نیابت از آل سعود بر عهده داشته است. صهیونیستها میگویند وی از آغاز دهه 90 در ارتباط و هماهنگی همیشگی با گروههای یهودی از جمله قویترین لابی صهیونیستها در آمریکا یعنی «ایپک» بوده است.
آنچه مسلم است حکام عربستان از یکسو خود را رهبر جهان عرب میدانند و قطعاً نمیخواهند مردم کشورهای عربی، آنها را دوست صهیونیستها بدانند اما حقایقی که طی دهها سال گذشته به بیرون درز کرده و در اختیار افکار عمومی قرار رگفته است، در کنار تحلیل رفتارهای سیاسی آنها در بزنگاههای تاریخی، نظر بسیاری از مسلمانان از جمله مردم عربی سراسر جهان اسلام را درباره آل سعود، شدیداً منفی کرده است.
قدیمیترین ردپا از دیدارهای سعودی صهیونیستی
معروف است که اولین ارتباط دیپلماتیک بین حکام سعودی و نمایندگان صهیونیستها در سال 1939 میلادی رخ داده است. در این زمان در پایتخت انگلستان کنفرانسی درباره قضایای فلسطین که صحنه تجاوز به خاک و تاراج هستی اعراب مسلمان شده بود، برگزار شد. نماینده حکومت عربستان د راین کنفرانس، «فیصل بن عبد العزیز»، وزیر خارجه وقت آل سعود بود. وی در حاشیه این کنفرانس در چند نوبت با هیئت نمایندگی صهیونیستها که در کنفرانس مذکور حاضر بودند، دیدارهای خصوصی برگزار کرد.
تمایل به صهیونیسم، انفعال مشکوک در برابر کشتار مردم فلسطین و رقابت سیاسی با مصریها
عبد العزیز بن سعود، بنیانگذار حکومت آلسعود در عربستان از ابتدا علاقه خاصی به ایجاد رابطه با آمریکا و یهودیان داشت. این شرایط باعث شد تا وقتی موضوع فلسطین به اوج بحران خود در سال 1948میلادی رسیده و کشتار مردان و زنان و کودکان و موج آوارگی اعراب مسلمان این دیار به بالاترین حد ممکن رسید، آل سعود در اوج انفعال تنها به صدور یک بیانیه شدیداللحن اکتفا کرده و به نظاره نشست تا این مردم تارومار شوند.
هنگامی که "سعود" پس از مرگ "عبد العزیز" به عنوان دومین شاه آل سعود قدرت را به دست گرفت، رابطه نهچندان صمیمانه را با مصر که در میانه قرن گذشته سردمدار اتحاد اعراب و مقابله با صهیونیستها بود، در پیش گرفت که البته این وضعیت پس از انقلاب ژوئیه 1952 میلادی و تغییر نظام حاکم بر مصر، شدت بیشتری گرفت. البته در این دوران، بعضاً روابط آل سعود با مصریها خوب و بعضاً تیره میشد و این باعث امیدواری صهیونیستها از یک سو و پنهان ماندن چهره منافقانه آل سعود از سوی دیگر شد.
در همین دوران یک گروه از صهیونیستها تحت عنوان و نام شرکت نفتی "آرامکو" به قلمرو آلسعود وارد شدند. آنها سریعاً وارد دربار پادشاه وقت عربستان شده و به ولیعهد وی یعنی "ملک فیصل" نزدیک شدند اما علاقه ولیعهد وقت آل سعود به "جمال عبدالناصر" رییس جمهور وقت مصر باعث شد تا صهیونیستها دست به دامان "سعود" پادشاه عربستان شوند. "ملک سعود" که سودای رقابت با "جمال عبدالناصر" و کسب موقعیت ممتاز وی در رهبری جهان عرب را داشت. البته پادشاه وقت عربستان نزدیک شدن "عبدالناصر" به ولیعهد این کشور یعنی "ملک فیصل" را نشانه توطئه علیه خود دانسته و از این ناحیه نیز احساس خطر میکرد.
در سال 1958 میلادی پس از آنکه "جمال عبدالناصر" کشور متحد "سوریه-مصر" را تشکیل داد، "سعود" شاه عربستان موقعیت خود را بیش از گذشته در خطر دید چرا که در آن شرایط، رهبری "جمالعبدالناصر" بر جهان عرب، در شرف تحقق بود. این موقعیت باعث شد تا صهیونیستها به فکر استفاده از موقعیت پیشآمده بیفتند و از طریق شرکت نفتی "آرامکو" و صهیونیستهایی که گذرنامه آمریکایی داشتند، ضمن اجرای یک سری فعالیتهای پیچیده امنیتیسیاسی و استفاده از نیروهای خودفروخته و نیز در سایه حمایت آل سعود، زمینه شکست اتحاد مصر و سوریه را فراهم آوردند.
نهایتاً "فیصل" ولیعهد عربستان نیز به زمره مخالفان "جمال عبدالناصر" وارد شد و عملاً در خدمت اهداف صهیونیستها علیه قویترین دولت عربی وقت یعنی "مصر" قرار گرفت.
نیمه قرن بیستم؛ بحران یمن عرصه نزدیکی هر چه بیشتر آل سعود با صهیونیستها
در سال 1962میلادی، پس از سقوط پادشاه یمن از مسند قدرت، "جمال عبدالناصر" قریب به 70هزار نفر نیروی نظامی مصری را جهت حمایت از نظام جدید یمن در برابر بازماندگان رژیم سابق پادشاهی به این کشور روانه کرد. وی البته رسماً اعلام کرد که قصد دارد مرزهای انقلاب را تا عربستان سعودی و یمن گسترش دهد. این سخنان در حالی بیان شد که آل سعود به خاندان پادشاهی سابق یمن، کمک های فراوان مالی کرده و به بازماندگانش پناه داده بود.
حقیقت امر این بود که سران سعودی با کشور انگلستان در یک جبهه قرار گرفته بودند و میکوشیدند نظام پادشاهی یمن را به قدرت بازگردانند و در عین حال نمیخواستند این کار را بهصورت علنی انجام دهند. ساماندهی این حمایتهای نیمه مخفی با طرحریزی و حمایت صهیونیستها صورت میگرفت چرا که آنها میخواستند مصر به رهبری "جمال عبدالناصر" همچنان در یمن مشغول باشد تا خطری وی در پشت مرزهای سرزمینهای اشغالی به کمترین حد ممکن رسیده و توان نظامیاش تحلیل برود.
نهایتا بین مخالفان سلطنت و شاه برکنار شده یمن توافقاتی حاصل شد تا کشور یمن شمالی در آن برهه از تاریخ شکل بگیرد؛ کشوری که بدون حمایتهای مخفی صهیونیستها از آلسعود شکل نمیگرفت.
صهیونیستها اشغالگران خاک عربستان و دوستان آل سعود!
صنافیر و تیران نام دو جزیره کوچک اما فوقالعاده مهم است. رژیم صهیونیستی این دو جزیره را به دلیل اهمیت راهبردی آنها در سال 1967 میلادی به اشغال خود در آورد د رحالی که از سوی عربستان در اختیار مصر قرار داده شده بود تا به اصطلاح طی درگیری با رژیم اشغالگر قدس، بتواند دست برتر را در نبرد دریایی داشته باشد. جالب اینجاست که نهایتاً این دو جزیره از سوی صهیونیستها اشغال و با چراغ سبز آل سعود تبدیل به نقطه قوت رژِم صهیونیستی شد. در زمانی که "فیصل" شاه وقت عربستان کنترل این دو جزیره را در زمان جنگ رژیم اشغالگر قدس با مصر، به مصریها واگذار کرد، اینگونه گفته شد که دو جزیره از نظر راهبردی و جغرافیایی اهمیت زیادی دارند ( که بهواقع همینطور هستند) و میتوانند مانع حرکت کشتی های اسرائیلی به بندر ایلات شود. پس از سال 1967 که رژیم اسرائیل بخشهای زیادی از کشورهای عربی و همچنین این دو جزیره را به اشغال خود در آورد. د راین زمان عربستان و مصر هر یک دیگری را مالک این دو جزیره معرفی می کردند! تا سبب ایجاد حساسیت مردمشان در مورد این دو جزیره اشغالی نشوند. اما حقیقت این است که این دو جزیره، به عربستان تعلق دارند.
پس از انجام پیمان کمپدیوید میان مصر و آمریکا و رژیم صهیونیستی، اشغالگران قدس نیروهای نظامی خود را از این جزایر خارج کردند چرا که توافق حاصل شده بود کشتی های اسرائیلی با آزادی تمام از آن جا عبور کنند! تنگه تیران نیز به عنوان یک گذرگاه بین المللی شناخته شود و عملاً اینگونه عربستان، حاکمیت خود را بر این گذرگاه بسیار مهم از دست داد. د رحال حاضر این منطقه به منزله ورودی بندر حیاتی ایلات در خالک مناطق اشغالی از سمت دریای سرخ است و در حقیقت تنها راه ارتباطی با آن است.
در حقیقت صهیونیستها امنیت این ورودی را برای خود تضمین کردند و اطمینان دارند بعدها باعث ایجاد هیچگونه مشکلی برای آنها نمیشود چرا که توافق شده تا سازمان ملل متحد این جزیره را به وسیله نیروهای چندملیتی شامل نیروهای آمریکا و مصر را اداره کند و یک دفتر برای نظارت بر پایبندی تمام طرف ها در الجزیره تاسیس شد.
از آن تاریخ تا زمان حال، عربستان حاکمیت خود را بر این منطقه راهبردی در دریای سرخ از دست داد و حاکمیت اصلی آن در حال حاضر در دست اسرائیل است هرچند صهیونیستها به صورت صوری نیروهای نظامی خود را از آن خارج کردند و نیروهای آمریکایی جایگزین آنها شدند.
اتحاد آل سعود و صهیبونیستها ادامه دارد
طبیعتاً با توجه به موقعیت آل سعود میان مسلمانان و حضور در مقامی که خادمین حرمین شریفین مینامند(به معنای مدیریت و سازماندهی مکه و مدینه)، هرگز راضی نیستند که دست خود را پیش روی مسلمانان جهان رو کنند و به همین دلیل همچنان اخبار روابط آنها، در هالهای از تکذیبهای دیرهنگام سعودیها و پالسهای مثبت صهیونیستها قرار دارد.
در همین رابطه منابع کانادایی اخیراً از وجود فعالیتهای مشترک عربستان با اشغالگران قدس در خاورمیانه، آسیای میانه، شبه قاره هند، شاخ آفریقا، قفقاز جنوبی و شمالی به اضافه منطقه بالکان پرده برداشتند که با اهداف مختلفی از جمله موارد زیر انجام میشود:
الف) تضعیف قدرت مصر در دوره پس از سقوط
ب) هدف قرار دادن کشورهای دیگر خاورمیانه که همچون سوریه با ایران رابطه خوبی دارند
ج) آموزش نیروهای ویژه برای مقابله با شورشهایی که در حوزه خلیج فارس انجام میشود
آنچه مسلم است، اتحاد آل سعود و صهیونیستها علاوه بر داشتن ریشههای عمیق تاریخی و برخورداری از توجیهات سیاسی، راز حیات سیاسی این خاندان در شبه جزیره عربستان است. در حقیقت ادامه حمایت آمریکا و صهیونیسم جهانی از حکام سعودی در گروه اجرای سیاستهای آنهاست. از طرف دیگر جهت اجرای سیاستهای مورد نظر آمریکا، حکام عربستان همکاری مستقیم و غیرمستقیم با صهیونیستها خواهند داشت.
در چنین شرایطی اگر چه اخبار مختلف از دیدارهای خصوصی حکام سعودی با صهیونیستها در کشورهای مختلف غرب آسیا، اروپا و آمریکا همچنان منتشر شده و حتی منابعی در عربستان نیز اخبار وارد را تأیی میکنند، حکام سعودی اصرار عجیبی دارند تا خود را رهبر اعراب، حامی حقوق مسلمانان جهان و حکومتی مستقل جلوه بدهند.
نظرات شما عزیزان: